جدول جو
جدول جو

معنی وچه کر - جستجوی لغت در جدول جو

وچه کر
صاحب بچه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ یِ)
بچه که از کوچه بردارند و پرورش دهند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). کودکی که از راهگذر برداشته باشند. (ناظم الاطباء). لقیط. کوی یافت، کلمه ای است که اشعار بر فنای چیزی و انقطاع آن میکند و در اشعار بر فنا استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). و مبنی است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَنْ دَ / دِ)
باردار. حامل. آبستن
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ یِ غَ)
نام محله ای است بسیار تنگ در اصفهان. (آنندراج) :
اثری هیچ نباشد ز دهانت که ترا
کوچۀ تنگ شکر راه گریز دهن است.
محسن تأثیر (از آنندراج).
حرف از آن لب چه عجب مختصر آید بیرون
باید از کوچۀ تنگ شکر آیدبیرون.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وِ هََ)
دهی است جزو دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 24 هزارگزی راه شوسه، دارای 144 تن سکنه و ایلات نشین است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
طایفه ای از طوایف قشقائی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82). یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 60 خانوار است که در مرودشت مسکن دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چه کار
تصویر چه کار
چه کار ک کدام کار ک یا مرا چکار ک بمن چه ک بمن چه ربطی دارد ک: (مرا چکار که منع شرابخواره کنم ک) (منسوب به حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
نوجوان، والدینی که در تصمیمات خود تحت تأثیر فرزندان باشند
فرهنگ گویش مازندرانی
میانجی دعوا
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی روغن از جنس سفال
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع اهرم چوبی که زیر کوله ی هیزم قرار دهند تا حمل آن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
جایی که برای نگهداری و حفاظت بره های کوچک سازند
فرهنگ گویش مازندرانی
جایگاه شبانه ی بره ها
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که چوپان با آن بره ی تازه زاییده را خشک کند
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع سرگرمی ها و بازی های بومیدر این بازی بازیکنان از
فرهنگ گویش مازندرانی
کم سن و سال، بچه سال
فرهنگ گویش مازندرانی
کهنه ی بچه
فرهنگ گویش مازندرانی
نگاه داری کودکان خردسال کشاورزان در خانه و در مزارع که اغلب
فرهنگ گویش مازندرانی
نوه، فرزند زاده
فرهنگ گویش مازندرانی
دزد بچه، بچه دزد، مامای محلی، قابله
فرهنگ گویش مازندرانی
زن خوش زا، زنی که زایش پیاپی داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
گندیده، گند دهنده
فرهنگ گویش مازندرانی
کهنه پوش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی ابزار در تراشیدن قاشق چوبی، وسیله ای برای بیرون آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بی پدر، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
پستان، هریک از پستان ها
فرهنگ گویش مازندرانی
همه کاره، چه کاره
فرهنگ گویش مازندرانی